15 ماهگی نفس مامان
سلام عزیز ترینم 15 ماهه شدی گل مامان. خدا رو شکر میکنم بابت هر لحظه بودنت نفس کشیدنت شیطنت
های شیرینت... عزیز دلم این ماه شب نخوابیات خیلی اذیتم کرد و من تقریبا هر روز کسلم و سردرد دارم هر
شب چندین بار بیدار میشی و گریه میکنی منم نمیفهمم علتش چیه فکر میکردم شاید کمبود اهن داری و باز
بهت قطره میدم اما تاثیری نداشته و فقط اشتهات یه کم بهتر شده. از پیشرفتاتم بگم الان چه برای سلام چه
خداحافظی دست تکون میدی و بای بای میکنی. زیاد ذوق میکنی و میگی ااااا
اعضای صورتتو میشناسی و با دست نشونشون میدی. ماما بابا دد جیجی چش جیش نه و به به روهم میگی
تقریبا هر چی که بهت بگم میفهمی ولی هنوز نمیتونی تکرار کنی. به شدت به بابات وابسته شدی و حتما باید از
دست اون غذا بخوری به محض اینکه میاد خونه ذوق میکنی و همه جا دنبالش میری وقتی هم که میره حموم تو
میری پشت در و انقد در میزنی تا ببرتت حموم.
همه ی کتابهاتم میاری میدی بهش که برات بخونه!!!
عزیز مامان این ماه چند بار پارک بردیمت و تو کلی بری بچه ها واسباب بازیا ذوق کردی و لذت بردی.
فعلا وزنت 10/400 شده ولی قدتو نمیدونم باید یه روز اندازه بزنم. خیلی هم شیطون و بازیگوش شدی و یه
لحظه اروم و قرار نداری. با اینکه گاهی عصبانی میشم و دعوات میکنم اما بدون عاشقتم عزیز کوچولوی من.
اینم عکسات
عاشق معصومیت صورتتم وقتی خوابی مثل فرشته ها...
این اولین باریه که توی پارک بازی میکردی عشقممم
رهای شکلاتی!!!
اینجا بغل بابایی خوابیدی گل نازم
قربونت برم که عاشق ماکارونی هستی
اینم ژست گرفتنت وروجک
فدای اون صورت ماهت