خاطره ی زایمان
من زیر نظر یه خانم دکتر مهربون و خوش اخلاق به اسم دکتر بیات بودم که البته نزدیک خونه ی مامانم اینا بود و از خونه ی خودمون خیلی فاصله داشت. روزی که برام نوبت سزارین گذاشت حس کردم خیلی دیره چون تو دخمل نازم حسابی سنگین شده بودی و من حس میکردم پایین اومدی. با همسری قرار گذاشتم که از دوم بهمن برم خونه ی مامانم اینا تا ده روز بعد از زایمان اما.... دوم بهمن طبق برنامه رفتم خونه مامانم اینا و برگه ی معرفی نامه بیمارستان و بیمه رو با وسایل و لباسهای تو مرتب چیدم تو ساکت... بعدم یه شام حسابی خوردم و بی خیال ولو شدم پای تی وی... ساعت یک شب بود که حس کردم خیس خیسم... سریع رفتم دستشویی و دیدم بلههههههههههه کیسه آبم پاره شده و شر و شر آب دا...