رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

مادرانه هایم برای تو

هیجده ماهگی

1394/5/10 1:25
نویسنده : پگاه
88 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم یه سال و نیمه شدی عروسکم. داری بزرگ و خانم میشی

عزیز دلم. خیلی رفتارات فرق کرده و کارایی میکنی که ما شاخ در

میاریم. 

دندون یازدهمتم داره در میاد و سر سفیدش بیرون زده. وزنت اصلا

اضافه نمیشه و ثابت مونده چون خیلی کم اشتهایی و تقریبا هیچی

نمیخوری. خوابت بهتر شده و اکثر شبا یکی دو بار بیشتر بیدار 

نمیشی. 

راستی اتاق خوابتم جدا کردم و دیگه تنها میخوابی الان تقریبا دو هفته

اس که شبا وقتی میخوابی از کنارت پا میشم و میام اتاق خواب خودم

تا هشت صبح میخوابم و بعد باز میام پیشت آخه صبحا زیاد بیدار 

میشی.

واکسن هیجده ماهگی رو هم با چند روز تاخیر زدی عزیزم الهی برات

بمیرم خیلی اذیت شدی هم تب کردی و برای اولین بار تبت تا سی و

هشت و نیم رفت و هم درد داشتی و میلنگیدی. البته دختر قوی من

فرداش خیلی بهتر شدی و با کمپرسهای سرد و گرمی که تند تند برات

میذاشتم زود سر حال شدی و این مرحله هم گذشت خدا رو شکر که

تا شش سالگی دیگه واکسن نداری.

این روزا عاشق استقلالی دوست داری لباساتو خودت بپوشی غذاتو 

خودت بخوری بیرون هم دست نمیدی و میخوای تنها راه بری.

عاشق بالا رفتن از پله های سرسره شدی و از این کار سیر نمیشی.

سر سفره انداختن و جمع کردن هم به من کمک میکنی. 

عاشق بستنی شدی و هر روز میخوری. علاقه ات به حموم و آب بازی

کم شده نمیدونم چرا؟

حس غریبگی و خجالت کشیدن از غریبه ها هم دیگه اصلا نداری و

با همه بای بای میکنی و بوس میفرستی فدای همه ی کارات دختر 

ملوس و شیرینم.... 

اینم عکسات.....

 

 

این چادر نماز کوچولو رو مامانی از مشهد برات آورده...

 

 

 

رها و داداشی...

 

 

 

عشق مامان عاشق انگور و آلو زردی...

 

 

 

شیطون خانوم پد پنکیک منو برداشته و داره آرایش میکنه!

 

 

 

چه خانوم خوش تیپی!!!

 

 

فدای خنده شیرینت عزیزمممم

 

 

چند دقیقه قبل از واکسن توی حیاط مرکز بهداشت....

 

 

 

بعد از واکسن که همش بی حال و ولو بودی

 

 

اینم اولین باری که تنها تو تخت و اتاقت خوابیدی...

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)