رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

مادرانه هایم برای تو

9 ماهگی دخملی

سلام دختر خوب و خانمم به سلامتی 9 ماهتم تموم شد. این روزا حس میکنم خیلی تغییر کردی و هر روز داری بزرگتر و عاقلتر میشی. از اول این ماه دیگه نرفتم سر کار و تمام وقت در خدمت شمام... خدا رو شکر دو تا دندون پایینت دراومد و کلی حال و هوات عوض شد دیگه شبا میخوابی و فقط یکی دو بار بیدار میشی.آش دندونیتم مامانم برات درست کرد و بین همسایه ها پخش کردیم یه قابلمه هم بردم سر کار و به همکارا دادم اونا هم برات یه مبل خوشگل کادو گرفتن. راستی چهار دست و پا رفتنت هم درست شده و حالا به سرعت از اینور اتاق میری اونور ... جدیدا ذوق میکنی و خیلی بامزه دندونای کوچولوتو نشون میدی. دیگه هم روی پا نمیخوابی و خودت مث خانما کنارم سر جات می...
8 آبان 1393

8 ماهگی گل نازم

سلام دخمل قشنگم 8 ماهگیتم تموم شد و رفتی توی نه ماه. این ماه کلا خیلی بیقرار بودی و حسابی اذیت کردی خودتم اذیت شدی. دکتر گفت آلرژی داری و شیر خشکتو عوض کردیم آپتامیل اچ آ بهت داد که خیلی هم سخت گیر میاد و باید کلی دنبالش بگردیم. عسلم مامانی این روزا سر کار میره و شبا هم که تو نمیذاری بخوابم برای همینم خیلی خسته و داغونم. شبا چند بار بیدار میشی و گریه میکنی هر کاری هم که میکنم آروم نمیشی . به شدت تلاش میکنی چهار دست و پا بری ولی خیلی موفق نمیشی یا میفتی و گریه میکنی یا پاهات تو همدیگه گره میخورن ! جدیدا به آیفون و تلفن هم خیلی علاقمند شدی برای همین برات یه تلفن اسباب بازی گرفتیم .تا میگیم الو کجاست به آیفون نگاه میکنی ...
4 آبان 1393

7 ماهگی عشق مامان

سلام به دختر ماه و دوست داشتنی خودم. نفسم 7 ماهگیتم تموم شد و پاهای کوچولوتو گذاشتی توی 8 ماه. کلی بزرگ و خانم شدی و البته شدیدا شیطون و بازیگوششششش. دندونات این ماه خیلی اذیتت کرد و هنوزم در نیومده. لثه هات درد میکنن و میخارن کلا بیتاب و بیقراری و همه چیرو گاز میگیری . شبا هم کلی بیدار میشی و نق میزنی. منم از اول شهریور سر کار میرم و با این بد خوابیات حسابی خسته میشم. این ماه یاد گرفتی خودت بدون کمک میشینی و بعدشم دستاتو میذاری جلوت و خودتو میکشی روی دستات که چهار دست و پا بری اما هنوز نمیتونی و یا همونجوری ثابت میمونی یا با دهن زمین میخوری و گریه میکنی. دیگه کاملا من و باباتو میشناسی و ماما و بابا صدامون میزنی و ما کلی ذو...
8 شهريور 1393

6 ماهگی نفسم

سلام دخمل قشنگم. به سلامتی 6 ماهگی رو هم تموم کردی و وارد 7 ماهگی شدی. عشق مامان هر روز شیرین تر و خواستنی تر میشی و کارهای جدید یاد میگیری . دیگه تقریبا میتونی بشینی فقط باید به یه جا تکیه بدی که نیفتی. قربونت برم دیگه تو روروئک هم میذارمت البته بیشتر عقب عقب میری یا میپری و میخندی. کلی هم قان و قون و سرو صداهای جدید یاد گرفتی که پشت سر هم میگی. کلی باهات تمرین کردیم که بگی ماما و بابا تو هم دو تاشو قاطی کردی و میگی اومبا!!!! البته الان دو سه روزه که میگی بابابابابابا یا دددددد یا ماماماماما ... فدات بشم حسابی خنده رو و خوش اخلاقی و کلی از همه دلبری میکنی. راستی الان دو سه روزه که دارم بهت غذا میدم فرنی و سرلاک و سوپ . ...
4 مرداد 1393

5 ماهگی دخملی

سلام عشق مامان به سلامتی 5 ماهو تموم کردی و وارد 6 ماهگی شدی. انقد تند تند تغییر میکنی و کارهای جدید یاد میگیری که باورم نمیشه دخترم انقد بزرگ شده. دیگه بغل غریبه ها نمیری و سریع لباتو جمع میکنی که گریه کنی. حتی اگه من و باباتو چند روز نبینی یادت میره و موقع دیدنمون گریه میکنی! خواب شبات بهتر شده و خودت تو خواب غلت میزنی و جابجا میشی و دیگه لازم نیست من جابجات کنم. لثه هات هم خیلی میخاره و من فکر کنم تا آخر این ماه دندون در میاری. دیگه دوست نداری بخوابی و همش میخوای بشینی و بازی کنی. به همه چیز با دقت و کنجکاوی نگاه میکنی تو پارک بچه ها رو که بازی میکنن نگاه میکنی و جیغ میکشی و ذوق میکنی. آسمون و پرنده ها و درختا رو هم ن...
8 تير 1393

اولین سفر رها

دختر قشنگ من جمعه ی هفته ی پیش توی 139 روزگیت اولین مسافرت زندگیتو تجربه کردی . دو روز رفتیم شمال خیلی هم خوش گذشت شما هم فقط میخوردی و میخوابیدی و میخندیدی. اصلا اذیت نکردی قربونت برم که انقدر ماهی. برات با کلی دردسرمایو خریدم و تنت کردیم و بردیمت دریا اما از سردی آب و شدت موجها ترسیدی و گریه کردی. البته زود آروم شدی. توی ماشین هم همش خواب بودی و خلاصه کلی خانوووووم بودی دخترکم. اینا چند تا از عکسای سفره که برات میذارم. عاشقتم شدیددددددد   اینجا توی راهیم به سمت شمال دست من و باباتو گرفتی و خوابیدی   اینجا هم کنار دریا رفتیم ولی سرد بود و باد میومد پیچوندمت توی شال خودم تو فکر میکردی بازیه و می...
29 خرداد 1393

واکسن 4 ماهگی

دختر ناز و ماهم سلامممم واکسن چهار ماهگیتو توی 126 روزگیت زدیم قربون دختر شجاعم برم که یه نق کوچولو زد و گریه نکرد. بعدشم خدا رو شکر تب نکردی و اصلا اذیت نشدی کلا خیلی سبکتر از واکسن دو ماهگیت بود به نظرم. عسل مامان این روزا کلی داری بزرگ میشی و تغییر میکنی به اطراف و محیط و همه چی شدیدا کنجکاو شدی و میخوای همه چیزو کشف کنی. هر چی که تو دستای ما میبینی با دستای کوچولوت میخوای بگیری و بکنی تو دهنت. دیگه راحت غلت میزنی و خیلی سریع از این ور اتاق تا اون ور میری. خیلی هم خوش اخلاق و خوش خنده ای و کلی قهقهه میزنی برامون. من و بابایی حسابی عاشقتیم... بابات که هر ساعتی که بتونه بین روز از سر کار میاد تا یه کم پیشت باشه توام حسا...
17 خرداد 1393

چهار ماهگی عشقم

سلام گل نازم 4 ماهگیت مبارک خانمی. حسابی بزرگ و خانم شدی و خیلی هم شیرین و خوردنی. این ماه دو بار مریض شدی. یه بار دهنت برفک زد که تقریبا یه هفته طول کشید تا خوب شدی و یه بار هم همین هفته ی گذشته سرما خوردی که الانم هنوز خوب نشدی . من و باباتم هر دومون مریضیم . الهی برات بمیرم برای اولین بار تب کردی و بی حال شدی و عطسه و سرفه هم میزنی. منم که بی حاللللل اصلا نتونستم خوب بهت برسم مامان بزرگت این یه هفته به داد جفتمون رسید وگرنه نمیدونم چی میشد. دخمل خوشگلم نمیدونم چرا با اینکه نسبتا خوب شیر میخوردی وزنگیریت خوب نیست و تپلی نمیشی! آخر هفته ی پیش که بردمت دکتر وزنت 5900 شده بود یعنی این یه ماه فقط 300 گرم اضافه کردی که خیلی ...
3 خرداد 1393

اولین غلتیدن رها

دخمل خوشگلم سلامممم. امروز برای اولین بار تونستی غلت بزنی. چند روزه که خیلی تلاش میکردی برگردی تا نصفه هم میومدی اما نمیتونستی کامل برگردی امروز بالاخره تلاشت نتیجه داد و تونستی بغلتی. فدای اون تلاش کردنت بشم مامانی انقدر لذت میبرم وقتی میبینم چقدر تند تند تغییر میکنی و کارهای جدید یاد میگیری. اینم یه عکس از اولین غلت دخملم که البته خیلی خوب معلوم نیست. راستی امروز 113 روزگی رهای گلم بود.   ...
26 ارديبهشت 1393