رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

مادرانه هایم برای تو

8 ماهگی گل نازم

سلام دخمل قشنگم 8 ماهگیتم تموم شد و رفتی توی نه ماه. این ماه کلا خیلی بیقرار بودی و حسابی اذیت کردی خودتم اذیت شدی. دکتر گفت آلرژی داری و شیر خشکتو عوض کردیم آپتامیل اچ آ بهت داد که خیلی هم سخت گیر میاد و باید کلی دنبالش بگردیم. عسلم مامانی این روزا سر کار میره و شبا هم که تو نمیذاری بخوابم برای همینم خیلی خسته و داغونم. شبا چند بار بیدار میشی و گریه میکنی هر کاری هم که میکنم آروم نمیشی . به شدت تلاش میکنی چهار دست و پا بری ولی خیلی موفق نمیشی یا میفتی و گریه میکنی یا پاهات تو همدیگه گره میخورن ! جدیدا به آیفون و تلفن هم خیلی علاقمند شدی برای همین برات یه تلفن اسباب بازی گرفتیم .تا میگیم الو کجاست به آیفون نگاه میکنی ...
4 آبان 1393

7 ماهگی عشق مامان

سلام به دختر ماه و دوست داشتنی خودم. نفسم 7 ماهگیتم تموم شد و پاهای کوچولوتو گذاشتی توی 8 ماه. کلی بزرگ و خانم شدی و البته شدیدا شیطون و بازیگوششششش. دندونات این ماه خیلی اذیتت کرد و هنوزم در نیومده. لثه هات درد میکنن و میخارن کلا بیتاب و بیقراری و همه چیرو گاز میگیری . شبا هم کلی بیدار میشی و نق میزنی. منم از اول شهریور سر کار میرم و با این بد خوابیات حسابی خسته میشم. این ماه یاد گرفتی خودت بدون کمک میشینی و بعدشم دستاتو میذاری جلوت و خودتو میکشی روی دستات که چهار دست و پا بری اما هنوز نمیتونی و یا همونجوری ثابت میمونی یا با دهن زمین میخوری و گریه میکنی. دیگه کاملا من و باباتو میشناسی و ماما و بابا صدامون میزنی و ما کلی ذو...
8 شهريور 1393

6 ماهگی نفسم

سلام دخمل قشنگم. به سلامتی 6 ماهگی رو هم تموم کردی و وارد 7 ماهگی شدی. عشق مامان هر روز شیرین تر و خواستنی تر میشی و کارهای جدید یاد میگیری . دیگه تقریبا میتونی بشینی فقط باید به یه جا تکیه بدی که نیفتی. قربونت برم دیگه تو روروئک هم میذارمت البته بیشتر عقب عقب میری یا میپری و میخندی. کلی هم قان و قون و سرو صداهای جدید یاد گرفتی که پشت سر هم میگی. کلی باهات تمرین کردیم که بگی ماما و بابا تو هم دو تاشو قاطی کردی و میگی اومبا!!!! البته الان دو سه روزه که میگی بابابابابابا یا دددددد یا ماماماماما ... فدات بشم حسابی خنده رو و خوش اخلاقی و کلی از همه دلبری میکنی. راستی الان دو سه روزه که دارم بهت غذا میدم فرنی و سرلاک و سوپ . ...
4 مرداد 1393

5 ماهگی دخملی

سلام عشق مامان به سلامتی 5 ماهو تموم کردی و وارد 6 ماهگی شدی. انقد تند تند تغییر میکنی و کارهای جدید یاد میگیری که باورم نمیشه دخترم انقد بزرگ شده. دیگه بغل غریبه ها نمیری و سریع لباتو جمع میکنی که گریه کنی. حتی اگه من و باباتو چند روز نبینی یادت میره و موقع دیدنمون گریه میکنی! خواب شبات بهتر شده و خودت تو خواب غلت میزنی و جابجا میشی و دیگه لازم نیست من جابجات کنم. لثه هات هم خیلی میخاره و من فکر کنم تا آخر این ماه دندون در میاری. دیگه دوست نداری بخوابی و همش میخوای بشینی و بازی کنی. به همه چیز با دقت و کنجکاوی نگاه میکنی تو پارک بچه ها رو که بازی میکنن نگاه میکنی و جیغ میکشی و ذوق میکنی. آسمون و پرنده ها و درختا رو هم ن...
8 تير 1393

اولین سفر رها

دختر قشنگ من جمعه ی هفته ی پیش توی 139 روزگیت اولین مسافرت زندگیتو تجربه کردی . دو روز رفتیم شمال خیلی هم خوش گذشت شما هم فقط میخوردی و میخوابیدی و میخندیدی. اصلا اذیت نکردی قربونت برم که انقدر ماهی. برات با کلی دردسرمایو خریدم و تنت کردیم و بردیمت دریا اما از سردی آب و شدت موجها ترسیدی و گریه کردی. البته زود آروم شدی. توی ماشین هم همش خواب بودی و خلاصه کلی خانوووووم بودی دخترکم. اینا چند تا از عکسای سفره که برات میذارم. عاشقتم شدیددددددد   اینجا توی راهیم به سمت شمال دست من و باباتو گرفتی و خوابیدی   اینجا هم کنار دریا رفتیم ولی سرد بود و باد میومد پیچوندمت توی شال خودم تو فکر میکردی بازیه و می...
29 خرداد 1393

واکسن 4 ماهگی

دختر ناز و ماهم سلامممم واکسن چهار ماهگیتو توی 126 روزگیت زدیم قربون دختر شجاعم برم که یه نق کوچولو زد و گریه نکرد. بعدشم خدا رو شکر تب نکردی و اصلا اذیت نشدی کلا خیلی سبکتر از واکسن دو ماهگیت بود به نظرم. عسل مامان این روزا کلی داری بزرگ میشی و تغییر میکنی به اطراف و محیط و همه چی شدیدا کنجکاو شدی و میخوای همه چیزو کشف کنی. هر چی که تو دستای ما میبینی با دستای کوچولوت میخوای بگیری و بکنی تو دهنت. دیگه راحت غلت میزنی و خیلی سریع از این ور اتاق تا اون ور میری. خیلی هم خوش اخلاق و خوش خنده ای و کلی قهقهه میزنی برامون. من و بابایی حسابی عاشقتیم... بابات که هر ساعتی که بتونه بین روز از سر کار میاد تا یه کم پیشت باشه توام حسا...
17 خرداد 1393