رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

مادرانه هایم برای تو

11 ماهگی گل دختر

سلام نفسمممم به سلامتی 11 ماهه شدی کلی رفتارات فرق کرده و من برای هر پیشرفتت حسابی ذوق میکنم. شیرینم دیگه حسابی وروجک و بازیگوش شدی و مفهوم بازی رو میفهمی و مل قبل نیستی که فقط اسباب بازیاتو میخوردی. الان عروسکاتو بغل میکنی و بهشون شیر و پستونک میدی. رو پات میذاری که بخوابن براشون با صداهای نامفهوم لالایی هم میخونی!!! ماشیناتو روی زمین حرکت میدی توپ رو قل میدی و خلاصه بازی کردن رو یاد گرفتی. عاشق قندونی و هر بار کل قندها رو میریزی و دوباره برمیگردونی سر جاش. موقع غذا هم سریع میری رو پای بابات میشینی و با هر قاشقی که دهنت میذاره نازش میکنی! و صورتتو بهش میچسبونی مفهوم خیلی چیزا رو این ماه یاد گرفتی ملا وقتی زنگ میزنن میدونی ...
22 دی 1393

10 ماهگی دختر قشنگم

عزیز دلم سلام مامانی رو ببخش که برای نوشتن وبلاگت تنبلی میکنم آخه تو وروجک انقد خسته ام میکنی که دیگه وقت و انرژی برام نمیمونه. گل مامان حسابی بزرگ و خانوم شدی . این ماه دومین مسافرت زندگیتو رفتی و یه سری به شهر مامانت یعنی کرمانشاه زدی. با هواپیما رفتیم که خیلی تو راه اذیت نشی و خدا رو شکر خوب بود و زود رسیدیم. اونجا هم آروم و خوب بودی و خلاصه خوش گذشت... دخمی من برای اولین بار بود که محرم و دسته های عزاداری رو میدیدی و حسابی دقت میکردی البته تشخیص نمیدادی که اینا چی میخونن و فکر میکردی آهنگه و باهاش میرقصیدی!!! نفسم این ماه دو بار هم سرما خوردی که هر دو بار از من و بابات گرفتی و کلی اذیت شدی بمیرم برات. عشق مامان یا...
21 دی 1393

9 ماهگی دخملی

سلام دختر خوب و خانمم به سلامتی 9 ماهتم تموم شد. این روزا حس میکنم خیلی تغییر کردی و هر روز داری بزرگتر و عاقلتر میشی. از اول این ماه دیگه نرفتم سر کار و تمام وقت در خدمت شمام... خدا رو شکر دو تا دندون پایینت دراومد و کلی حال و هوات عوض شد دیگه شبا میخوابی و فقط یکی دو بار بیدار میشی.آش دندونیتم مامانم برات درست کرد و بین همسایه ها پخش کردیم یه قابلمه هم بردم سر کار و به همکارا دادم اونا هم برات یه مبل خوشگل کادو گرفتن. راستی چهار دست و پا رفتنت هم درست شده و حالا به سرعت از اینور اتاق میری اونور ... جدیدا ذوق میکنی و خیلی بامزه دندونای کوچولوتو نشون میدی. دیگه هم روی پا نمیخوابی و خودت مث خانما کنارم سر جات می...
8 آبان 1393

8 ماهگی گل نازم

سلام دخمل قشنگم 8 ماهگیتم تموم شد و رفتی توی نه ماه. این ماه کلا خیلی بیقرار بودی و حسابی اذیت کردی خودتم اذیت شدی. دکتر گفت آلرژی داری و شیر خشکتو عوض کردیم آپتامیل اچ آ بهت داد که خیلی هم سخت گیر میاد و باید کلی دنبالش بگردیم. عسلم مامانی این روزا سر کار میره و شبا هم که تو نمیذاری بخوابم برای همینم خیلی خسته و داغونم. شبا چند بار بیدار میشی و گریه میکنی هر کاری هم که میکنم آروم نمیشی . به شدت تلاش میکنی چهار دست و پا بری ولی خیلی موفق نمیشی یا میفتی و گریه میکنی یا پاهات تو همدیگه گره میخورن ! جدیدا به آیفون و تلفن هم خیلی علاقمند شدی برای همین برات یه تلفن اسباب بازی گرفتیم .تا میگیم الو کجاست به آیفون نگاه میکنی ...
4 آبان 1393

7 ماهگی عشق مامان

سلام به دختر ماه و دوست داشتنی خودم. نفسم 7 ماهگیتم تموم شد و پاهای کوچولوتو گذاشتی توی 8 ماه. کلی بزرگ و خانم شدی و البته شدیدا شیطون و بازیگوششششش. دندونات این ماه خیلی اذیتت کرد و هنوزم در نیومده. لثه هات درد میکنن و میخارن کلا بیتاب و بیقراری و همه چیرو گاز میگیری . شبا هم کلی بیدار میشی و نق میزنی. منم از اول شهریور سر کار میرم و با این بد خوابیات حسابی خسته میشم. این ماه یاد گرفتی خودت بدون کمک میشینی و بعدشم دستاتو میذاری جلوت و خودتو میکشی روی دستات که چهار دست و پا بری اما هنوز نمیتونی و یا همونجوری ثابت میمونی یا با دهن زمین میخوری و گریه میکنی. دیگه کاملا من و باباتو میشناسی و ماما و بابا صدامون میزنی و ما کلی ذو...
8 شهريور 1393

6 ماهگی نفسم

سلام دخمل قشنگم. به سلامتی 6 ماهگی رو هم تموم کردی و وارد 7 ماهگی شدی. عشق مامان هر روز شیرین تر و خواستنی تر میشی و کارهای جدید یاد میگیری . دیگه تقریبا میتونی بشینی فقط باید به یه جا تکیه بدی که نیفتی. قربونت برم دیگه تو روروئک هم میذارمت البته بیشتر عقب عقب میری یا میپری و میخندی. کلی هم قان و قون و سرو صداهای جدید یاد گرفتی که پشت سر هم میگی. کلی باهات تمرین کردیم که بگی ماما و بابا تو هم دو تاشو قاطی کردی و میگی اومبا!!!! البته الان دو سه روزه که میگی بابابابابابا یا دددددد یا ماماماماما ... فدات بشم حسابی خنده رو و خوش اخلاقی و کلی از همه دلبری میکنی. راستی الان دو سه روزه که دارم بهت غذا میدم فرنی و سرلاک و سوپ . ...
4 مرداد 1393

5 ماهگی دخملی

سلام عشق مامان به سلامتی 5 ماهو تموم کردی و وارد 6 ماهگی شدی. انقد تند تند تغییر میکنی و کارهای جدید یاد میگیری که باورم نمیشه دخترم انقد بزرگ شده. دیگه بغل غریبه ها نمیری و سریع لباتو جمع میکنی که گریه کنی. حتی اگه من و باباتو چند روز نبینی یادت میره و موقع دیدنمون گریه میکنی! خواب شبات بهتر شده و خودت تو خواب غلت میزنی و جابجا میشی و دیگه لازم نیست من جابجات کنم. لثه هات هم خیلی میخاره و من فکر کنم تا آخر این ماه دندون در میاری. دیگه دوست نداری بخوابی و همش میخوای بشینی و بازی کنی. به همه چیز با دقت و کنجکاوی نگاه میکنی تو پارک بچه ها رو که بازی میکنن نگاه میکنی و جیغ میکشی و ذوق میکنی. آسمون و پرنده ها و درختا رو هم ن...
8 تير 1393

اولین سفر رها

دختر قشنگ من جمعه ی هفته ی پیش توی 139 روزگیت اولین مسافرت زندگیتو تجربه کردی . دو روز رفتیم شمال خیلی هم خوش گذشت شما هم فقط میخوردی و میخوابیدی و میخندیدی. اصلا اذیت نکردی قربونت برم که انقدر ماهی. برات با کلی دردسرمایو خریدم و تنت کردیم و بردیمت دریا اما از سردی آب و شدت موجها ترسیدی و گریه کردی. البته زود آروم شدی. توی ماشین هم همش خواب بودی و خلاصه کلی خانوووووم بودی دخترکم. اینا چند تا از عکسای سفره که برات میذارم. عاشقتم شدیددددددد   اینجا توی راهیم به سمت شمال دست من و باباتو گرفتی و خوابیدی   اینجا هم کنار دریا رفتیم ولی سرد بود و باد میومد پیچوندمت توی شال خودم تو فکر میکردی بازیه و می...
29 خرداد 1393